- پر بهر
- پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
معنی پر بهر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
پرثمر، غنی
پر محبت
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
پرنصیب، دارای سود و بهرۀ بسیار
موجب و سبب و غرض: (و هیچ کاری نباشد و هیچ از بهری نباشد و آن از بهر محبوبست) (معرف بها ولد)، برای بخاطر (و گاه با (را) بکار میرود) : (رسم ناخفتن به روز است و من از بهر ترا بی سن باشم همه شب روز باشم با وسن) (منوچهری) (از بهر برزیگری را) (ترجمه تفسیر طبری ج 1 ص 46) (از بهر تصحیح اعتقاد اهل ایمان را) (کشف اسرار ج 1 ص 47) توضیح این کلمه زم اضافه است
پر شعله پر جرقه
قوی، نیرومند، سخت گرم
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
پر بیم و هراس ترسناک خطرناک مهلک، عظیم خطیر بزرگ
که خار بسیار دارد
ستمکیش پر ستم پر جفا ستمگر ظالم
پر بار که بار و میوه بسیار دارد پرمیوه، پرفایده پرنتیجه
فرانسوی چهرسان
خرفه فرفخ بقله الحمقا
سخت ترسان بیمناک هراسان
سر شار شاد خوار بسیار شادمان بسیار مسرور
پر آسیب پر پتیار پر آستانک
بسیار برگ وریق، بسیار رخت و کالا
خانه تابستانی، بالاخانه غرفه
چیزی که پر از باد است دمیده متورم نفخ کرده توپ پر باد، متکبر مغرور پر ادعا: کله پرباد، پر از خودستایی
پر عیب
که آهار بسیار دارد بسیار آهار دار: پارچه پر آهار
تیزپر تیزرو، پرنده
کسی که از خاندان و خانه خود آواره شده. بی خانمان آواره سرگردان خانه بدوش
آنکه صاحب صنابع و هنر بسیار است صاحب هنر صاحب فضیلت پر فضیلت پر فضل کثیر الفضل، پرفن پر حیله در ادا و اطوار
درفشان دارای شعاع بسیار
پر آتش
گلوله ای از پر و جز آن که مرغان شکاری از معده بر میاورند و آنرا بترکی اوخشی گویند
پر فریب ترفندگر پر حیله پر فن
پر جواهر پر گهر، که اصلی بزرگ دارد که نسبتی عالی دارد، جمع پر گوهران
پر چین پر شکنج